چند اصطلاح انگلیسی با Go

go introduce yourself to the professor
* برو خودت را به پروفسور معرفی کن

Go it alone
* یک تنه به میدان رفتن

Go now
* همین حالا برو

 Go off the rails
* دچار فساد اخلاقی شدن

 go off with
* دزدیدن

 Go on
* بفرمایید-ادامه دادن

Go on a fast that stays healthful
* روزه بگیرید تا سالم بمانید.

 go on a trip
* به سفر رفتن

Go on with the story
* داشتی می گفتی ، ادامه بده.

 go one’s own way
* راه خود را رفتن

 go out.
* برو بیرون

 go out of the class.
* از کلاس برو بیرون

 go straight on
 *مستقیم به راه ادامه دادن

Go through fire and water
 *خود را به آب و آتش زدن

go to bat for someone
* از کسی طرفداری کردن ، از کسی جانب داری کردن

 go to the dogs
* مخروبه شدن-به گند کشیده شدن ، به مخروبه تبدیل شدن

 go to town
* سنگ تمام گذاشتن ، گل کاشتن